روز ۵۴- یه روز عادی...یه کمی خسته
موهام شاخونکی شده، و من اصلا حوصله ندارم درستش کنم. هنوز این صدفک لعنتی هست توی موهام…غصه می خورم.موی کوتاه به قول همه بهم می اد، اما خوب...
روز ۵۳- یه غذای هیجان انگیز نیاز است
دیروز جاتون خالی یه پیتزا درست کردم، فوق العاده خوشمزه. اما قیافه نداشت، واسه همین دلم یه غذای هیجان انگیز می خواد. یعنی از اینا که توی...
Pay it Forward...
اون روزهای اولی که اومده بودیم توی این شهر، هر گوشه اش من و یاد دریاکنار مینداخت. یاد کودکی و مامان و بابا…و همه چیزهایی که نداشتم...
خیانت...
ماجرای هک این سایت من رو قشنگ پرت ده سال پیش، وقتی فهمیدم همسر یکی از دوستهام به زنش خیانت کرده، البته شرعی خیانت کرده بود. یاد قیافه...
روز ۵۲- این سرورهای بی خود
یه سوال، آیا بلاگر هنوز توی ایران فیلتر هست؟! خوب برم سر اصل مطلب: الان از یه پیاده روی صبحگاهی دلپذیر می ام. یعنی می گم آب و هوای اینجا...
نکات ساده ای که من دنبال می کنم
چند تا نکته که من یاد گرفتم دنبال کنم: ۱. من یاد گرفتم متابلوزیم و با Interval, Cardiovascular Exercises افزایش بدم. یعنی چی؟! یعنی مثلا...
روز ۵۱- نی نی و حسادت من
مادر شوهر هی عکس از نی نی تازه می فرسته…هی من لبم و گاز می گیرم و سعی می کنم این موجود زبون تند درونم و کنترل کنم که چیزی نگه. عکسهای نصف...
کمی مراعات کنید جماعت
کاش ادم می تونست بعضی حرف ها رو بدون قید مصلحت می زد. بدون نیاز به توجیه اخلاقی و اجتماعی. بدون نیاز به فهم شعور خواننده و نویسنده…نمیشه...
روز ۵۰- تمیزکاری و لوبیاپلو
من عاشق تمیز کاری هستم. یعنی اینقدر حال می ده یه هفته همش بهم بریزی و بعدش مثل یه کلفت بیافتی به جووون خونه ات. از بالا تا پایین که نگو...
کودک من...
یاد چهره غریبش که می افتم دوباره زار می زنم…یاد روزی می افتم که ژیار گل نشونش داد. توی یه بیمارستان. چشماش کور بود و نگاهش گوشه ای از...