top of page

روز ۷۴- دلی که گرفته...

گاهی بی خودی این دل می گیره. حکایتی هم نداره. همینجوری یهویی دلش نمی خواد زیاد فکر کنه.

من نمی دونم به این دل چی باید گفت. چی نباید گفت.

همین رو می دونم که امروز از اون روزا بود.از صبح کلافه یه جو گوشم که باهاش حرف بزنم. گوشی مهربون. و تنهایی این روزها خودش رو نشون می ده. خواستم به دوستام زنگ بزنم، اما اونا گرفتارتر از من هستن. وقتی ازشون خبری نیست می دونم چقدر توی گرفتاری غرق می شن.

به اومدن روزهای خوب ایمان دارم، هرچند این دقایق کمی تا قسمتی نیمه ابری باشه، چنان نماند و چنین هم نخواهد ماند.




این سی کیلوی اضافه...

join us

 for the 

PARTY

Recipe Exchange @ 9pm!

من یه زنم در آستانه سی سالگی که از تلاشها، دغدغه هام، شسکت ها در راه لاغر شدن می نویسم.

  • Google+ Social Icon
  • Instagram Social Icon
  • Pinterest Social Icon
  • images.png
  • myfitnesspal.png
من و می تونید اینجاها دنبال کنید
آرشیو موضوعی
No tags yet.
bottom of page