top of page
Search

روز ۷۴- دلی که گرفته...

  • Writer: قلک بانو
    قلک بانو
  • Sep 17, 2015
  • 1 min read

گاهی بی خودی این دل می گیره. حکایتی هم نداره. همینجوری یهویی دلش نمی خواد زیاد فکر کنه.

من نمی دونم به این دل چی باید گفت. چی نباید گفت.

همین رو می دونم که امروز از اون روزا بود.از صبح کلافه یه جو گوشم که باهاش حرف بزنم. گوشی مهربون. و تنهایی این روزها خودش رو نشون می ده. خواستم به دوستام زنگ بزنم، اما اونا گرفتارتر از من هستن. وقتی ازشون خبری نیست می دونم چقدر توی گرفتاری غرق می شن.

به اومدن روزهای خوب ایمان دارم، هرچند این دقایق کمی تا قسمتی نیمه ابری باشه، چنان نماند و چنین هم نخواهد ماند.




 
 
 

Recent Posts

See All
روز ۲۰۳- پرشین بلاگ دیوانه

پست ها رو می خوره. یه جای واسه خودش ول می کنه. بی ادب. این پرشین بلاگ هم شد سیستم بلاگ درست و حسابی می خوام. اینجا رو شما می بینید؟! می...

 
 
 

Comentarios


این سی کیلوی اضافه...

join us

 for the 

PARTY

Recipe Exchange @ 9pm!

من یه زنم در آستانه سی سالگی که از تلاشها، دغدغه هام، شسکت ها در راه لاغر شدن می نویسم.

  • Google+ Social Icon
  • Instagram Social Icon
  • Pinterest Social Icon
  • images.png
  • myfitnesspal.png
من و می تونید اینجاها دنبال کنید
آرشیو موضوعی

© ۲۰۱۵ قصه ها و غصه های یک قلک بانو. Proudly Created with Wix.com

bottom of page