top of page

روز ۴۴-بی اعصاب می شویم

همچینی عصاب ندارم، مهمون که رفت انگار یه مشت نعمتم رفت. به مهمون اس ام اس زدم،تا رفتی این شهر دم کرد، غصه خورد…اس ام اس زد بیاید شهر من…گفتم شهر شما و ما نداره…گاهی با کوچه کوچه خیالتم احساس غربت می کنی، بخصوص وقتی یه دوست عزیز کنارت نباشه…همسر هم بحث اس ام اسی و عوض کرد…برد توی سیاست…

فردا عروس می اد و پسرخاله…بازم جای شکر باقی است…

من اما انگار خودم هم گم شدم…

دو هفته زودتر مهمون ماهانه هم اومد، عصابم به هم ریخته الان…کلا سگ الان توی عصابم پاچه می گیره و اشک از چشمام جاریه…

چون دیروز یادم رفت گزارش هفته گذشته و بزارم. الان می زارم…

اینم از من…

لاغر نیستم، اصلا…حالم خوش نیست انگار…

سلامت باشید و شاد


این سی کیلوی اضافه...

join us

 for the 

PARTY

Recipe Exchange @ 9pm!

من یه زنم در آستانه سی سالگی که از تلاشها، دغدغه هام، شسکت ها در راه لاغر شدن می نویسم.

  • Google+ Social Icon
  • Instagram Social Icon
  • Pinterest Social Icon
  • images.png
  • myfitnesspal.png
من و می تونید اینجاها دنبال کنید
آرشیو موضوعی
No tags yet.
bottom of page