top of page

روز ۳۲- مرا چرا این حال است؟

امروز از صبح احساس می کنم چشم سمت چپم تار می بینه. الان دیگه داره کلافم می کنه. حالا از صبحم یعنی یه ساعت و نیمه پیش هااا…حالا نه خود خود یه ساعت و نیم، تقریبا از ۶.۳۰ بیدارم. پسرخاله جان امروز ساعت ۸ باید می رفت. دیگه خوب ژنش مثل منه. نمی تونه اروووم کار کنه. پسر خاله هست دیگه. منم بیدار شدم، اما از اونجایی که بسیار شبیه هم هستیم…من باز خوابیدم تا ۷ که همسری رفت پسرخاله و بزاره دم ایستگاه اتوبوس. همچین مهمون نوازای قهاری هستیم ما.

این و می بینید؟!

این یعنی من دیروز اینقده راه رفتم.

فکر کنم باید فیت بیت و بدم بره. خیلی دوسش دارم، اما قدم شمار این گوشی های جدید خیلی خیلی دقیقترن.


از وزنم بگم که بینی و بین الله اصلا ازش راضی نیستم. میزان چربی بدن همون مونده، اما شلوارهای سایز ده الان دیگه به راحتی تنم میره. یکشون و حتی بدون باز کردن می تونم درم بیارم.اما نمی دونم داستان چیه، نه ترازو کم میشه، نه درصد چربی…خوب سوال برام پیش اومده.کسی نظری داره؟؟؟


بالاخره با شور و مشورت با خودم و خودم اینا به این نتیجه رسیدم بهتر یه بلاگ سایه درست کنم. یعنی اینجا اصلا و می نویسم و کپی و اینجا می زارم. فکر کنم اینجوری خیلی ها راحتتر بتونن پیغام بزارن. و البته قاعدتا منم خوشحال می شم کسی بهم سر بزنه.


الان، یعنی امروز، دارم تمیز کاری می کنم.

خونه و مثل گل کنم…به به…


دوشنبه انتخاب واحد داریم…یعنی دقیقا مثل ایران چطوری بهمون استرس وارد می شد. همونجوری اینجا بهمون استرس می دن. فرقی نمی کنه. ترم پیش که با خانوم کوردینتور یه عالمه حرف زدم. اون زمان داشتم یه غلطی می کردم که باید انلاین می بودم ساعت ۴ صبح…نشد برنامه و عوض کنه. منم اون شانس و از دست دادم و الان در خدمت شما هستم. همچنین روزگار شرم اوری داریم ما.


دیروز قرمه سبزی وجی درست کردم. بسیار بسیار بسیار خوشمزه بود. حالا اینو بگم که مهمون عزیزم از اون دست ادمهایی هست که می گه کربوهیدرات زیاد خوب نیست. کلا فکر کنم طفلک الان داره عذاب می کشه و همش گشنه هست. اما خوب من توی خونم فقط پروتین گیاهی دارم خوب. به همسری می گم برو از مغازه ایرانی سر راهت گوش بگیر…میگه من اون محله نمی رم. همچین موجودات دوپایی هستیم ما…


به نظر من، ما ادم ها فراموش کردیم که طعم واقعی غذاها چیه…(داشتم این و مینوشتم که…)

ای بابا…مامانم الان این لینک و برام فرستاد. این فیلم دقیقا اولین دلیلی شد که من بعدش دیگه نتونستم هیچ گوشتی بخورم…الان باز بغض کردم. به خاطر حیوانات و ادم هایی که اینجوری کار می کنن…انسان ظالم، انسان نامرد…انسانیت کجاست؟!

(توی این فاصله با مامان خانوم یه ساعتی فیس تایم زدیم. کجایی آغوش مامانی)

خوب من برم خونه تمیز کنم.

خوب و خوش باشید…

سلامتی همراه دقایقتون


این سی کیلوی اضافه...

join us

 for the 

PARTY

Recipe Exchange @ 9pm!

من یه زنم در آستانه سی سالگی که از تلاشها، دغدغه هام، شسکت ها در راه لاغر شدن می نویسم.

  • Google+ Social Icon
  • Instagram Social Icon
  • Pinterest Social Icon
  • images.png
  • myfitnesspal.png
من و می تونید اینجاها دنبال کنید
آرشیو موضوعی
No tags yet.
bottom of page