روز ۳۰- قیمه جووونم
امروز قیمه پختم که بسیار بسیار بسیار بسیار خوشمزه بود. قیمه کدو.
پسر خاله کوچیکه الان رفته سراغ کارش، رفتم گذاشتمش دم ایستگاه اتوبوس که بره و خودم هم رفتم کمی سبزیجات و میوه بگیریم. یعنی من میرم خرید سبد خرید خودم و می بینم خندم می گیره. همش سبزی هست و میوه، بد ملت و می بینم خدایی پر از جعبه. توی سبد خرید من معمولا تنها چیز اماده شیر، شیر بادوم و برنج هست. همیشه هم به کشیر که نزدیک می شم خجالت می کشم. چرا؟ نمی دونم. شاید چون احساس می کنم همه دارن به سر اون سبزها نگاه می کنن که از نایلون های کوچلو زده بیرون.
الان هم اومدم یه فنجون برنج قهوه ای خوردم و قیمه عزیزم و…یعنی خدایی عالی بود. قیمه بی گوشت خوشمزه ترین غذای عالم هست…
راستی من نمی دونم چرا ملت برنج قهوه ای و دوست ندارن. والا از برنج بی مزه سفید خیلی بهتره. من الان تقریبا یه ماه برنج سفید درست نکردم. یه بسته ۵ کیلویی خریدم توی کمد مونده. ههه!!!برنج قهوه ای بدون نمک هم بسیار خوشمزه هست و برای منی که از نمک بیزارم، عالیه!(من فقط نمک و توی چیپس دوست می دارم انگار، این نکته و همسری هزار بار یاداوری می کنه، چون به قول ایشون غذاهای بنده با نمک همه قهرا)
وزنم همچنان همان قبلی است…بس که نون خوردم توی دو روز گذشته. با دو تا پسر بری بیرون همین هم میشه. دیروز که رفتن ناهار کباب گرفتن از یه مغازه افغانی نزدیک خونه. بی ادب های بی تربیت…منم که فقط نگاهشون کردم و نون خوردم و حموس. حالا خدا رو شکر اومدن خونه غذا خوردن وگرنه من همین و هم نمی خوردم. الانم دختر خوبی هستم و کلا از خودم خوشم هم می اد…به خودم بوس هم می فرستم! برای خودم کیل گرفتم که اسموتی درست کنم…!به به
شاد و سلامت باشید
پ.ن من کلا بلد نیستم حرف دو پهلو بزنم. یعنی حرفهام اصولا پهلو نداره، یه چیز قل قلی هست...حالا الان یه عالمه غصه خوردم که رفتم توی یه بلاگ حرفی زدم که واقعا پهلو نداشت...عصبام الان شکل یه مشت خاک توی مخلوط کنی هست که با سرعت زده می شه.
پ.ن ۲- کلی نوشته بودم دیروز چی کار کردم. بعد حس کردم دارم پز می دم...اصلا اسم این اول پز بود. از خودم بدم اومد.پاکش کردم...بی شخصیت نیستم خوب اونقدری که ملت فکر می کنن.
پ.ن۳- همسر بهم می گه حسود...خونش مباح شد!!!خواستم در جریان باشید.
پ.ن۴- .... (بیییییب) پاک شد.