روز ۲۳- گاهی همینجوری باید نوشت
داشتم می خوابیدم، یادم افتاد که ننوشتم اینجا. ای بابا خنگولی هستم ها.
امروز موهای عزیزم و زدم رفت...یعنی الان کچلم بی نهایت، خودم توی آینه می بینیم وحشت می کنم، اما برای اگزمای پوست سر تنها راه چاره هست.
برم بخوابم، ساعت به زمان اومدن سیندرلا نزدیک میشه
و چشمان من بسته