روز ۱۸- من آشپزی را دوست دارم
- سیما
- Jul 23, 2015
- 2 min read
بعضی وقتها که من خیلی گشنه ام هست، اصلا شما نمی دونید چطور غذا رو می بلعم. می گم می بلعم به راستی عین بلعیدن هست خوردن من. بعد سه ثانیه بعدش همچین این معده درد می گیره که من یادم بمونه، غذا رو باید جوید…اصلا وضعیه.صبحی داشتم موز می خوردم، به واسطه اینکه از ۶ بیدار و خواب بودم اینکه خوب گشنه ام بود. همچنینی به موز حمله کردم ساعت ۱۰. بعدش یه هو حواسم جمع شد که با یه گاز نصف موز بدبخت توی دهنم هست. خلاصه به مانند یک دختر خوب، ۳ دقیقه اون موز توی دهن ما از این گوشه به اون گوشه رفت.تا بالاخره قورت دادمش. از بس توی دهنم نصف موز موند، نصف دیگه اش و الان که بعد ناهارمه خوردم. خسته نباشم.
دیروز برای اولین بار شیرینی درست کردم بدون شیر، تخم مرغ و آرد.(دستورش و به زودی می زارم توی اون یکی سایتم) عالی شده. یه چیز پر کالری اما مغذی. در حدی ازش خوشم اومده که مطمئن هستم بازم درست می کنم. فکر کنید کالری این جقله اندازه دو تا موزه اما اونقدر خوب آدم نگه می داره که من دیشب نصفش و خوردم احساس کردم دارم می ترکم. عالیه. مزه اش خیلی شیرین نیست چون من اصلا چیز شیرین دوست ندارم، ولی اونقدری هست که میشه به عنوان دسر خوردش. به نظر من برای من در دوران عادت ماهانه عالیه که البته نزدیکه و همین روزا مهمون از در می اد.

ناهار امروز هم یه غذای من دراوردی درست کردم، بی نظیر شد. اسمش و گذاشتم خوراک خودمونی. موادش، پیاز، سیر، هویج، بروکلی، عدس ، جو و باکویت هست. ادویه هم فلفل قرمز، نمک (خیلی کم) و مخمر تغذیه ای. من شخصا دوستش داشتم. با برنج قهوه ای و سالاد کاهو عالی شد.

اینم یه عکس چپردن قیچی ازش…
آماده می شم برای اومدن پسر خاله. قرار یه دو هفته ای اینجا باشه. هوووراااا مهمون.
هوا هم عالیه، پس پیاده روی هست همراه ما. وزنه هم خیلی وقته نزدم. حسش نبود شروع می کنم.
روزهاتون طلایی و دلتون شاد شاد
Recent Posts
See Allپست ها رو می خوره. یه جای واسه خودش ول می کنه. بی ادب. این پرشین بلاگ هم شد سیستم بلاگ درست و حسابی می خوام. اینجا رو شما می بینید؟! می...
Comments