top of page

روز ۱۰- هوای عالی

تا عروسی سه روز مونده و امروز، با توجه به کمی وقت و این حرفهای خالی بندیانه. روز چمن زنی بود. بنده الان یک عدد انسان بی مو می باشم. هههه

بله امروز به خودمون فرصت دادیم که صورت، دست و پا و تمیز کنیم. لباس عروسی و کامل پوشیدیم.همه چیز اوکی شد و من اماده می باشم برای یک عروسی شاد و بزن و بکوب.

این وسط موها رو هم درست کردم. بد نشد. اون میزانی که قبلا در یک حرکت انتحاری زده بودم و ادامه دادم و الان کلا موهام یه سه بند انگشت کوتاهتره. نمی گم صافه چون نیست، اما حال ندارم برم ارایشگاه برای یه بند انگشت اونم با زبون روزه. حالا ایشالله بعد ماه مبارک و عروسی و اینا می رم و کلا کچل می کنم. یعنی تصمیم کبرا رو گرفتم.

دیشب آخر شب که نشستم خوردم تا صبح هی بیدار شدم نشستم و هی احساس کردم معدم تعجب داره. غلط کردن و به چشم دیدم و الان مثل یه دختر خوب روزه هستم.

هوا هم بسی زیباست. چند روزی شرجی بد بود، در حدی که دیروز از صبح خونه ما ایرکاندشیرش تا عصر روشن بود. عصری بارونی اومد و الان هوا عالیه. شما حالتون خوبه؟ با کی بودی؟ اها با خودم کسی اینجا نیست خوب.

دیگه جونم براتون بگه. امروز آخرین وعده قیمه رو به همسر خواهم داد برای ناهار. همسر از خونه کار می کنه و منم که روزه ام. پس غذای همسر می شه قیمه اخر و ایشالله برای افطاری و شام یه خورده خوراک لوبیا درست می کنم. همچینی الان دلم ضعف رفت به شام فکر کردم. اما از بس دیشب خوردم کلا معدم به دلم نگاه بدی کرد که چرا ضعف می ره.

بالاخره آخر ماه رمضون هم رسید…اماده می شیم برای زندگی عادی.هوووورررااااا



این سی کیلوی اضافه...

join us

 for the 

PARTY

Recipe Exchange @ 9pm!

من یه زنم در آستانه سی سالگی که از تلاشها، دغدغه هام، شسکت ها در راه لاغر شدن می نویسم.

  • Google+ Social Icon
  • Instagram Social Icon
  • Pinterest Social Icon
  • images.png
  • myfitnesspal.png
من و می تونید اینجاها دنبال کنید
آرشیو موضوعی
No tags yet.
bottom of page