روز ۷- سوالی عجیب
امروز یکشنبه، روز تمیز کاری است در خونه ما. روز تمیز کردن یخچال و در اوردن لیست خرید.
و هماکنون دارم می نویسم نمی دونم روزه هستم یا نه. سوال عجیبیه؟ خوب مشکل از اونجایی شروع شد که صبح من بیدار شدم حس مومنانه درونم رفته بود بالا. گفتم بزار تا ظهر چی میشه. الان ساعت ۱.۲۰ هست و حس مومنانه وجودم کم شده و خستگی و تشنگی درونم زیاد. در نتیجه نمی دونم ادامه بدم این روند یا نه. خوبی روزه اینه که خیلی کم می خورم.اما امروز باید کارهای هفته دیگه رو هم بکنم. حالا سوالم و تکرار می کنم، من روزه ام یا نه؟
دیشب بالاخره من یه تکیه پیتزا خوردم. یعنی الان درون من دعوا. از خودم بدم نمی اد، اما نمی فهمم چرا باید به خودم خیانت کنم. وزنم اما رو به کاهشه. خدا رو شکر…مشکل وزن نیست البته در خصوص پیتزا، مشکل این معده هست که نصف شد از درد من و بیدار کرد و مرا گلاب به روتون نمود. البته باز هم مشکل از منه که نمی تونم جلوی خودم و بگیرم…
الان باز حس اب خوردن در من است.آب می خوام….
بعد نوشت: روزه ماندم…الانم تا خرخره اب خوردم و اماده خوابم…الان ۶ تا از این بطری ها خوردم...یعنی راه میرم صدای امواج خورشان دریای خزر هست که به گوش می رسد.