top of page

روز ۱-خرید لباس عروسی...قصه ها و غصه ها

این لباس عروس…

دقت کردین همه عروسی که می خوان برن شادن، دنبال لباس های خوشگلن، می رن آرایشگاه و هزارتا کار هیجان انگیز دیگه؟ برعکس همه، یا شاید بهتر باشه بگم اکثریت، من غصه ام می گیره عروسی دعوت می شم. حالا نه همیشه ها، اما حداقل همیشه این معضل ناخواسته خوب من چی بپوشم گریبان گیر من میشه، بخصوص به این خاطر که در سال های نچندان گذشته بعد از عروسی ده کیلویی چاقتر شدیم و دریغ از یک لباس خوب که اندازه من بشه توی این کمد به این بزرگی. همزمان دلم نمی امد بندازمش دور، خوب چه کاریه می گم لاغر میشم. و البته شدم چند بار، مثلا همین پارسال که تا وزن روز عروسی ۴ کیلو فاصله داشتم(وزن روز عقد ۱۰ کیلو از روز عروسی کمتر بود.)اما خوب مگه عجیبه که یه ادم دوباره چاق شه، و یه چند کیلو هم اضافه کنه.


دو هفته دیگه عروسی پسرخاله هست. عروس و داماد بی اندازه عزیز هستن. اما من بعد از شش ماه گشتن هنوز لباس پیدا نکردم. چون:

۱. لباس ها همه گرون می باشند، بودجه من ۸۰ دلار بیشتر نیست.

۲. لباس ها همه باز، کوتاه، زشت یا خوب و بسیار گرون می باشند.

۳. بنده و همسر حوصله خرید نداریم.سه مغازه می ریم.اندازه نشد…تمومه!!!

۴. بعد از کشف اینکه یه سایز رشد داشتم، یه هفته دچار افسردگی مزمن شده و از هر نوع مرکز خریدی بیزاری می جویم.

۵. کلا لباس خریدن برای من سخته، ربطی به سن و وزن و موضوعش نداره.


حالا وسط این همه دلیل باید این موضوع رو هم قرار بدم که عروسی شب هست. و عروس خانوم نازنین مقید به خرید لباس شب مجلسی. من اما هر لباسی که دوست می دارم یا گل گلی است، یا کلا از بودجه یه ۳۰۰ دلاری فراتره. همینه که کاسه چه کنم در دست گرفتم و امروز صبح به مدت ۳۰ دقیقه ای گریه کردم با دیدن رنگ لباس های خاک خورده و نا متوازن کمدم.

چاره ای نیست، نمی شه لخت رفت…پس تصمیم گرفتم اولین لباس قیمت مناسب زشت و بخرم…فقط قلبم شکست، بیشتر هم از دست خودم. درک نمی کنم چرا باید نظر یک نفر دیگه برام اینقدر مهم باشه که حاضر باشم سلیقه خودم و فنا کنم. اما خوب این اشتباهی هست که می کنم، صلح می کنم با خودم… کاریش نمیشه کرد.


نتیجه گیری:

دفعه اینده من به هر نوع دعوت عروسی می گم نه! والا دیوونه که نیستم.عروسی خودم هم نه لباسم خوب بود و نه آرایشم درست و درمون بود، فقط عشق همسری بود که باعث شد بهم کلی خوش بگذره و عروسیم و دوست داشته باشم. همینه که خاطره اش برام خوبه. وگرنه، اون همه خرج کردیم، آخر سر همه به آهنگ، لباس من، آرایش من، سفره عقد گیر دادن…دیووونه شدم از دست مردم. نمی خوام عروسی برم!!!




این سی کیلوی اضافه...

join us

 for the 

PARTY

Recipe Exchange @ 9pm!

من یه زنم در آستانه سی سالگی که از تلاشها، دغدغه هام، شسکت ها در راه لاغر شدن می نویسم.

  • Google+ Social Icon
  • Instagram Social Icon
  • Pinterest Social Icon
  • images.png
  • myfitnesspal.png
من و می تونید اینجاها دنبال کنید
آرشیو موضوعی
No tags yet.
bottom of page